راه های شناخت زبان قرآن

پدیدآورمحمدباقر سعیدی روشن

نشریهمجله گلستان قرآن

شماره نشریه166

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1149 بازدید
راه های شناخت زبان قرآن

محمد باقر سعیدی روشن

محمدباقر سعیدی روشن، دانش آموخته و پژوهشگر حوزه علمیه قم، عضو هیأت علمی پژوهشکده حوزه و دانشگاه، مدرس دانشگاه اصول دین و موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) است. از وی تاکنون 20 عنوان کتاب و مقالات متعددی در مجلات و نشریات تخصصی در حوزه‏های معرفت دینی به چاپ رسیده است. از مهمترین آثار ایشان، کتابهای «آشنایی با علوم قرآن» و «تحلیل وحی» می‏باشند.
یکی از موضوعات درخور اهمیت و از نقاط کلیدی در ارتباط با زبان و فهم قرآن، متدولوژی کشف زبان قرآن است. به عبارت دیگر، وقتی ما درصدد شناخت زبان قرآن که از مبانی فهم قرآن است، بر می‏آییم نخست باید پاسخ این مسأله برای ما معلوم باشد که چگونه و با کدام روش و بر چه اساسی می‏خواهیم زبان قرآن را بشناسیم، آیا با روش پیشینی در جستجوی زبان هستیم، یا با استمداد از خود متن می‏خواهیم مطالعه خویش را دنبال کنیم؟ آیا با روش تجربی و به گفته بعضی، پدیدارشناسی تاریخی و مطالعه پسینی و از طریق کارکردهای متن در حیات عینی جامعه، می‏توان این هدف را دنبال نمود و یا به وسیله تلفیق این روش‏ها به تناسب موضوعات گوناگون؟

شناخت عقلی زبان از راه شناخت گوینده

با پذیرش وجود خدای عینی و کمال مطلق که آفریدگار جهان هستی و انسان است، در این مبنای عقلی نمی‏توان مناقشه کرد که فلسفه ضرورت وحی و پیام هدایت نبوی، همان فلسفه پیدایش وجود انسان یعنی تکامل آگاهانه و اختیاری اوست.
بدین روی می‏توان به صورت تئوریکال از طریق تأملات پیشینی عقلی در صفات و افعال خداوند، راهی به سوی شناخت چگونه بودن کلام خدا و زبان وحی گشود. وقتی پذیرفتیم قرآن سخن خداست بالطبع، این سخن انعکاسی از ویژگی‏های گوینده است، هرچند مخاطب آن انسان است. از همین روست که استواری قرآن و تنزیه آن از تناقض و تهافت، به عنوان دلیل خدایی بودن قرآن برشمرده می‏شود «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً آیا در قرآن تدبر نمی‏کنند و اگر از سوی غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیاری می‏شد» (نساء/82).
از سوی دیگر، همین موضوع را از طریق خود متن قرآن نیز می‏توان پی‏گیری کرد. حضرت امام خمینی(ره) می‏نویسند: ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلی برهانی، از خود کتاب خدا اخذ کنیم، مصنف کتاب، مقصد خود را بهتر می‏داند... مصنف این کتاب، آن را کتاب هدایت خوانده (بقره/2)... این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی‏الله است... مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می‏فرماید، هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور، و هدایت به طریق مستقیم است.1
علامه طباطبایی(ره) نیز در تفسیر آیه مربوط به انحاء وحی، در سوره شوری آیه 51 می‏نویسد: وصف «علی حکیم» در ذیل آیه، به منزله تعلیل مضمون آیه است. خداوند متعال بدان لحاظ که از آفریدگان و نظام حاکم بر آن‏ها برتر است، از این رو برتر از آن است که همانند گفتگوی میان خود انسان‏ها با یکدیگر با ایشان تکلم نماید، از این رو راه وحی را برای راهنمایی آنان به سوی سعادت برگزیده است، زیرا هدایت هر نوعی از موجودات، به سعادت واقعی از شوءون خداوند متعال است؛ چنانکه فرموده است: «اعطی کلی شی‏ء خلقه ثم هدی» (طه / 50) و نیز فرموده است: «وعلی الله قصد السبیل» (نحل/9). از آن جا که سعادت انسان در پرتو شعور و دانش تحقق می‏یابد، و عقل و اندیشه انسان با وجود [نارسایی‏ها] و خطاهایی که در آن رخ می‏دهد، برای رساندن انسان به سرمنزل سعادت وی کافی نیست؛ از این رو، خدای سبحان راه وحی نبوی را که خطابردار نیست برای هدایت انسان برگزید.2
ایشان نظیر همین بیان را در وصف «تنزیل من حکیم حمید» - که در ذیل آیه «لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه...» (فصلت / 42) آمده است - نیز می‏آورند.3

شناخت زبان از راه شناخت هدف متن

وقتی طراح و سازنده‏ای، پروژه‏ای را طرح و اجرا می‏نماید، قاعده عقلایی حکم می‏کند که از خود طراح و سازنده، سوال کنیم که هدف او از کارش چیست؟ و معنا ندارد که از دیگران پرسش کنیم، ولی از خود وی سوال نکنیم.
بنابراین، وقتی محرز است که معمار و آفریننده متن قرآن، خداوند است، عقلایی خواهد بود اگر در پی این باشیم که خداوند درباره هدف ارسال قرآن چه فرموده است؛ چه اینکه شناخت هدف قرآن، نقش قابل توجهی در معرفی زبان قرآن ایفا خواهد کرد. از همین روی، محقق فرزانه «شهید مطهری» با توجه به آیاتی که هدف قرآن را معرفی می‏کند، نتیجه می‏گیرد که زبان قرآن هم دارای بعد «معرفت بخش» و «تعلیمی» است و هم دارای جنبه «تعهد برانگیزی» و «تحول آفرینی»؛ معظم‏له می‏نویسد:
قرآن رسالت خود را بیرون بردن مردم از ظلمات و تاریکی‏ها به نور معرفی کرده است: «الر کتاب انزلنا الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور... کتابی بر تو نازل کردیم که مردم را از تاریکی به روشنایی در آوری» (ابراهیم / 1)؛ «کتاب انزلنا الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب» (ص / 29).
قرآن، هم تعلیم و هم تزکیه را هدف خود قرار داده است؛ پس هم زبان تعلیم دارد، هم زبان تزکیه. یک وظیفه قرآن تعلیم دادن است، در این جهت، مخاطب قرآن، «عقل» انسان خواهد بود، و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می‏گوید. اما جز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست، بلکه دل است واین زبان دوم، «احساس» نام دارد. آن که می‏خواهد با قرآن آشنا گردد و با آن انس بگیرد باید با هر دو زبان آشنایی داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک این دو از هم، مایه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.4

شناخت زبان از راه ویژگی‏های متن

از جمله شیوه‏هایی که می‏توان در جهت کشف زبان قرآن از آن استمداد جست، آگاهی از ویژگی‏ها و خصوصیات حاکم بر متن است. که قرآن ویژگی‏های متعددی را برای خود برشمرده است. از جمله این که: قرآن راهنمای تمام مردم به سعادت (بقره/ 185)، کتاب روشنگر (یوسف / 1)، سخن سنگین الهی(مزمل / 5)، موعظه (یونس / 57)، بینه و نشانه روشن (انعام/ 157)، برهان (نسا/ 173)، بصیرت (جاثیه / 20)، آیت (آل عمران / 58)، حق (فاطر/ 31)، تردیدناپذیر (بقره / 2)، سخن نهایی (طارق/13)، مهیمن و چیره بر تمام کتب (مائده / 48)، کتاب فرازمند و کلام جاودانه خدا(فصلت/41-42) است. بی‏گمان این ویژگی‏ها - که به تصریح خود قرآن برای این کتاب الهی برشمرده شده است - کمک بسیاری خواهد کرد تا گامی به سوی شناخت زبان قرآن برداریم.
وقتی قرآن راهنمای همه مردم است، یعنی قلمرو مخاطب خود را نوع انسان می‏داند و پیام خود را جهت دهنده سعادت و نیکبختی همه می‏داند، نه قشر و گروه و صنف خاص. از این رو زبان و سطح پیام آن باید برای همه قابل استفاده باشد.
قرآن در پرتو معارف الهی که با خود دارد روشن کننده راه دیگران است.5 از این رو نمی‏توان حیرت‏آفرینی و ایجاد سردرگمی یا خاموشی را بر زبان قرآن بست. بلکه در عین روشنگر بودن و نورانیت، سخن سنگین و گرانبار الهی، مشتمل بر حقایق بلندی است؛ از این رو دریافت و فهم و عمل به آن،6 هریک مستدعی ظرفیت‏هایی مناسب، جان‏هایی مستعد و اراده‏هایی استوار است. بنابراین، قرآن در عین آن که از لحاظ وضوح و گویایی، حد نصاب هدایت را بر همگان ارزانی می‏دارد، ظرفیتی بی‏کران برای کمال جویان خستگی‏ناپذیر دارد که می‏تواند آنان را به سوی کمالات لایتناهی پیش برد، بدین جهت زبانی سنگین و ژرف دارد.
وقتی قرآن بصیرت‏زا، موعظه، بینه و نشانه روشن و آیت و برهان پروردگار است، یعنی زبان استدلالی و اثربخشی دارد که عقل و اندیشه و قلب انسان را اقناع و آرام می‏کند، و معرفت‏بخشی آن منشأ بیداری اندیشه‏ها و باروری ذهن و جان مخاطبان است، وقتی قرآن حق، تردیدناپذیر، بی‏تناقض و فصل الخطاب و سخن نهایی خداست، از هر گونه غبارآلودگی، ایهام، ابهام، آمیختگی به عرضیات تحمیلی مبراست و خود، معیار جدایی حق از باطل برای تمام کسانی است که در پی شناخت حقیقت هستند.7 بدین روی نمی‏توان برداشت متهافت را بر آستان قرآن بست و همه را از نظر قرآن دانست.
در پرتو این واقعیت که قرآن بر تمام کتب پیشین اشراف و چیرگی دارد و مهیمن بر آنها و سخن فرازمند و جاودانه الهی است، نمی‏توان همه راههای گوناگون، را حق دانست. بدین روی نسبت‏های پلورالیستی به قرآن - که برخی به پیروی از فرهنگ پس از رنسانس غرب بر دامن قدسی این کتاب مانا می‏بندند - انحرافی است.

شناخت از راه گستره مخاطب‏ها

یکی از روش‏هایی که می‏توان براساس آن زبان قرآن را مورد بازشناسی قرار داد، شناخت مخاطب‏های قرآن است. این موضوع بسیار طبیعی است که اگر مخاطب متنی، طیفی خاص، چون عالمان، عارفان، فیلسوفان و یا ملت و نژاد خاص و یا قشر و صنف خاصی باشد، زبان آن متن و دعوت نیز متناسب با مخاطب‏های موردنظر خواهد بود. اما اگر مکتبی قلمرو رسالت خود را نوع انسان - صرف‏نظر از خصوصیت‏های عارضی وی - قرار داد، در این صورت زبان آن متن نیز باید متناسب با این طیف وسیع از مخاطب‏ها باشد.
حال اگر از قرآن بپرسیم که مخاطبش کیست؟ و پیام خویش را متوجه چه کسانی می‏داند؟، آیا قرآن گروه و طبقه خاصی را مورد خطاب قرار می‏دهد یا خطاب خویش را متوجه همه انسان‏ها می‏داند؟ بسیار روشن است که قرآن خود را راهنمای تمامی انسان‏ها از هر رنگ و نژاد و موقعیت می‏داند و همه را به تعالی و درک حقیقت می‏خواند، و به شیوه‏های مختلف، گاه با مهر و نوازش و گاه با قهر و عتاب به سوی خدا دعوت می‏کند.
«هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین» (ال عمران / 138)،
«یا ایهاالناس قدجاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نوراً مبیناً. فاما الذین آمنوا بالله واعتصموا به فسیدخلهم فی رحمة منه و فضل ویهدیم الیه صراطاً مستقیماً» (نساء / 175-174).
«ای مردم! به راستی که نشانی از طرف پروردگار شما آمد و بر نوری روشن بر شما فرستادیم. پس آنان که به خدا ایمان آوردند و بر [کتاب الهی] دست آویختند، به زودی همه را در رحمت و بخشش خود وارد می‏نماید و آنان را در راه راست به سوی خویش رهنمون می‏شود.
«یا ایهاالناس قد جاءتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمة للمومنین» (یونس/57)، «ای مردم! به راستی پندی از سوی پروردگارتان برای شما آمده، درمان دردهای درون شما و هدایت و رحمت برای موءمنان است».
«ان هو الا ذکر للعالمین...» (ص / 87)، «این قرآن نیست مگر مایه بیداری همه جهانیان».
«یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؟» (انفطار / 6) «ای انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!».
دست آورد این نگرش قرآنی - نسبت به مخاطب فراگیر - آن خواهد بود که زبان قرآن باید تمامی سطوح معرفتی و معنوی مخاطب‏های خود را - از هر رنگ و نژاد و طبقه - دربر گیرد.

شناخت از طریق محتوای پیام متن

نگرشی که قرآن از جهان هستی ارائه می‏نماید مبتنی بر واقع‏نگری و رئالیسم است. در این بینش، خدا واقعیت محض و اساس همه هستی‏هاست، و جهان امکان - با تمام مراتب طولی و عرضی - آفریده خداوند یکتاست.
در چشم‏انداز قرآن نسبت به جهان هستی، عالم منحصر به موجودات محسوس نبوده، به دو نوع «عالم شهادت» و «جهان غیب» تقسیم می‏گردد. جهان مشهود، نسبت به عالم ورای خود (یعنی جهان غیرمحسوس)، بسیار محدودتر است، و بدین گونه، افقی فوق‏العاده وسیع را در پیش روی انسان می‏گشاید. «الذین یومنون بالغیب» (بقره / 3).
قرآن نظام موجود جهان را یک نظام هدف دار، موزون و خوش‏بینانه می‏داند که ارتباط «از اویی» و «به سوی اویی» با خدا دارد. در این منظر، انسان چون مسافری است که مقصد و هدف ویژه‏ای را دنبال می‏کند، در عین این که خود همراه با تمامی کاروان هستی در حال حرکت و پویش است:
«یا ایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه (انشقاق / 6) ای انسان! به راستی که تو با تلاش مشقت بار به سوی پرروردگارت به پیش می‏روی، پس او را ملاقات خواهی کرد».
از این رو در پرتو مجموع فرهنگی و بینشی که قرآن بر فضای فکر و فرهنگ بشر ارائه می‏کند، مفاهیم زبان شناختی نوینی از غیب و شهادت، خدا، فرشتگان، عرش، کرسی، لوح و قلم، وحی، اعجاز، بهشت، جهنم، برزخ، توحید، شرک، ایمان، کفر، نفاق، تقوا، توکل، توبه، شفاعت، نماز، روزه، جهان و مانند اینها را پدید می‏آورد، که بخشی از آن مربوط به ماوراء طبیعت و ساحت غیرمحسوس و یا انتزاعی و تجریدی است (افق‏های گوناگونی که همه در یک سطح و یک ساحت نگریسته نمی‏شود).

شناخت تجربی

در پرتو مطالب گذشته معلوم شد که یکی از روش‏های کشف زبان قرآن، مطالعه اهداف و ویژگی‏های درون متنی، و دریافت زبان و چگونگی فهم آن از طریق گفته‏های خود گوینده است، و این روش، بالطبع یک روش عقلایی است که از طریق گفته‏های یک شخص، ویژگی‏های سخن وی، زبان و چگونگی فهم سخن او پیگیری می‏شود.
منظر دیگر، ماهیت و جوهر متن قرآن را دست آوردی فرهنگی و دارای اوصاف بشری و زمینی می‏داند که محکوم تئوری‏های زبان‏شناسی و هرمنوتیک بشری است.8 از این زاویه، تنها شیوه صحیح تعامل با قرآن، نگریستن از مدخل واقع و فرهنگ، و پرداختن به حقایق قرآن به شیوه تجربی و آمپریستی است. با این شیوه از تحلیل حقایق، می‏توان به فهمی علمی از پدیده متن دست یافت. به عبارت دیگر شیوه شناخت قرآن به تمامی، شیوه‏ای تجربی است، نه متافیزیکی و ایده‏آلیستی.9 ضمن اینکه تحقیق به روش پیشینی را در مطالعه دین بی‏ثمر می‏داند،10 و قائل است هر مفسری باید رأیی در باب زبان و متنی که به تفسیر آن دست می‏گشاید داشته باشد، و این رأی را نمی‏توان از خود متن برگزید، چون مستلزم دور خواهد بود.11... همچنین این گرایش به شیوه استفهام‏انکاری می‏پرسد: چگونه می‏شود روش علمی یا فلسفی، مقتبس از دین باشد؟12

نقد و ارزیابی

بسیار روشن است، که حقایق مندرج در قرآن، ناظر به واقعیت‏های عینی حیات فردی و اجتماعی عصر انسان‏های نزول است، لکن مفاد این سخن هرگز آن نیست که محتوا و مستوای هدایتمندانه قرآن متأثر از فرهنگ، باورها و ویژگی‏های فکری - رفتاری مخاطب‏های خود باشد. از سوی دیگر، صاحبان این نظریه روشن نکرده‏اند که مرادشان از این که «نگرش تجربی محض، تنها روش صحیح در فهم متن دینی است»، چیست؟ آیا همه مفاهیم مندرج در قرآن را می‏توان در قالب روش تجربی تحلیل کرد؟ یا اگر قرآن موضوعاتی را مطرح کرده است که در قلمرو رهیافت تجربی جای نمی‏گیرند، باید آن‏ها را در معرض نقد، تأویل و انکار قرار داد، یا از باب مماشات با باورهای نادرست قوم دانست و از محتوای خود خارج نمود؛ چنان که روش نویسنده محترم است! در حالی که قرآن از جمله خصوصیات پرهیزگاران را ایمان به غیب دانسته و جهان هستی را به دو قلمرو غیب و شهادت تقسیم می‏نماید. برای ما روشن نیست که نویسنده و همفکران وی چگونه می‏خواهند مفهوم غیب و مصادیق آن را به مطالعه تجربی بگذارند؟ از سوی دیگر، این پرسش مطرح است که مطابق این نظر، عقل بدیهی و برهانی چه نقش و کارکردی در ارتباط با فهم و کشف متن دینی دارد؟
همچنان که دیدگاه ممنوعیت اخذ روش از متن دینی به دلیل استلزام دور، موجه نمی‏نماید. چه این که روش کشف زبان و چگونگی فهم کلام یک گوینده از طریق گفته‏های خود وی و اهداف و خصوصیات آن، یک امر عقلایی است. گویا در این جا مغالطه‏ای برای این نویسنده پیش آمده است و تفاوت اجمال و تفصیل که مبتنی بر قواعد عمومی محاوره و تفهیم و تفاهم عقلایی است، مبنای دور قرار گرفته است. اقتضای قوانین عمومی محاوره و تفهیم و تفاهم اجتماعی، آن است که وقتی گوینده‏ای خردمند برای مخاطب‏های خردمند سخن می‏گوید، سخنان وی به حسب وضع و استعمال، دارای مفادی است و آن مفاد، دارای اعتبار و حجیت است. اگر قانون وضع و دلالت سخن در مقام تخاطب، پذیرفته نباشد، هیچ گونه تفاهمی در میان آحاد جامعه صورت نخواهد پذیرفت. بنابراین وقتی شنونده از سخنان گوینده دریافت اجمالی پیدا می‏کند، این دریافت، او را گامی به پیش می‏برد و از همین دریافت می‏تواند قرائن و سیاق کلام گوینده را جستجو کرده، شیوه تکلم او و سپس کشف مراد و مقصود او را پی‏گیری نماید.
البته بدیهی است که ما نقش و تأثیر روش تجربی را در شناخت زبان و فهم قرآن انکار نمی‏کنیم، لکن تمام سخن، بطلان انحصاری بودن این روش است.

شناخت پدیدار شناسانه!

مشابه دیدگاه قبلی، نظریه دیگری در این باره مطرح است که تحت عنوان پدیدارشناسی تاریخی بیان می‏گردد:
«پدیدارشناسی تاریخی دین که امروز تنها روش نسبتاً قابل قبول دین‏شناسی است، نشان می‏دهد که ذاتیات ادیان غیر از جنبه‏های عارضی آن‏هاست... و با نظر دقیق آنچه ذات ادیان توحیدی است فقط مسأله شنیدن پیام خداوند و اعتراف و شهادت به خداوندی خداوند و قرار گرفتن در روند یک فراروی دائمی از پدیده‏ها به امر متعال (سلوک توحیدی) است... اوامر، نواهی و مقررات [قرآن و سنت پیامبر[ در قلمرو امور عرضی دین اسلام قرار خواهند گرفت و هرگز به معنای قانون و برنامه دائمی نخواهد بود.»13
وی در موضعی دیگر همین مطلب را این گونه توضیح می‏دهد:
«پس از قبول این که بسیاری از احکام [قرآن و سنت پیامبر] تاریخی بودند و وسیله تحقق مقاصد و ارزش‏های درجه اول و بالذات قرار می‏گرفتند، نوبت این پرسش است که در عصر حاضر چگونه می‏توانیم مقاصد و ارزش‏های درجه اول را - که ذاتیات رسالت و دعوت بودند - از مقاصد و ارزش‏های درجه دوم و احکام آن‏ها - که در کتاب و سنت آمده - تفکیک کنیم؟ به صراحت می‏گویم که این کار با مراجعه به خود آیات و احادیث میسر نیست، زیرا این کار از سنخ فهم محتوا و مضمون آیات و احادیث نمی‏باشد...14».

نقد و بررسی

جای پرسش است که دلیل حقانیت پدیدارشناسی تاریخی چگونه بر نویسنده محترم ثابت شده است؟ و آیا این تنها روش مطالعه دین است؟
نویسنده تنها شنیدن پیام خدا و اعتراف به خداوند را ذات ادیان توحیدی گرفته و قرارگرفتن در روند یک فراروی دائمی از پدیده‏ها به امر متعال، (یعنی سلوک توحیدی) را شرح آن قرار داده است. ای کاش ایشان معلوم می‏کرد که مفاد سلوک توحیدی چیست؟ آیا سلوک توحیدی مورد نظر وی همان توحید قرآن است یا توحید تثلیثی مسیحی و به عبارت دیگر توحید پلورالیستی نیز در درون آن جای می‏گیرد؟ اگر توحید قرآن منظور است، تمام مراتب توحید قرآن، یعنی توحید ذات، خالقیت، ربوبیت - اعم از ربوبیت تکوینی و تشریعی و توحید الوهیت - مراد است که مفاد آن نفی هرگونه باور و پرستش غیر خداست؛ چه آن غیر خدا بت‏های سنگی یا چوبی عصر جاهلیت باشد، و چه بت‏های علم و ثروت و شهرت و تکنولوژی جدید که اندیشه و قلب بسیاری را مرعوب خود نموده است. اینها همه حد نصاب توحید قرآن است، که البته کمال توحید همچون توحید در توکل، خوف، رجاء و... نیز جای خود را دارد.
همین طور نویسنده ناگزیر است تصریح نماید که قضیه «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» (مائده / 44)، «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون» (مائده / 45)، «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم‏الفاسقون» (مائده / 47) آیا از امور ذاتی است یا عرضی؟ راستی کدام دلیل ما را قانع می‏کند که به سهولت بگوییم اوامر، نواهی و مقررات و ضروریات دین صرف‏نظر از بطلان تقسیم مفاد دین به ذاتی و عرضی در قلمرو امور عرضی قرار می‏گیرد؟
حقیقت آن است که مشکل اساسی این دیدگاه، یک مشکل مبنایی است. از نقطه‏نظر این بینش، اساساً وحی و نبوت آن نیست که انسان برگزیده‏ای از سوی خداوند وحی و پیام هدایت الهی را به بشریت برساند، بلکه سخن خداوند، سخنی است که افق عالم درون انسان را می‏شکافد، و بنا به اثری که در شنونده می‏گذارد سخن خداوند می‏شود، خواه آن سخن از نبی شنیده شود، یا از انسان دیگری، و اگر اثر افق گشایی نداشته باشد سخن خداوند نیست. در داخل سنت‏های ادیان وحیانی پیامبران، موءسسان سخنان خداوندی بوده‏اند. سخنی که مثلاً پیامبر اسلام شنیده و افق او از آن گشوده شده، وحی بوده است. اما برای دیگران چطور؟ آن سخن موقعی برای دیگران سخن خداوند می‏شود که برای اونیز اثر افق‏گشایی داشته باشد. نتیجه آن که اگر سخن افق‏گشا و حیرت‏زا نباشد محتوای این سخن در هر قالبی - امر یا نهی، وعده یا وعید - سخن خداوند نیست.15
در ارتباط با این مبنا، در مورد وحی تنها به ذکر چند نکته اکتفا می‏نماییم:
اول آن که مقال وحی و دین را به «تجربه دینی» کاهش می‏دهد، خواه نسبت به پیامبر و خواه نسبت به دیگران.
دوم آن که مطابق این دیدگاه، تفاوت تجربه پیامبر و دیگر انسان‏ها (یعنی پیروان او) فقط در تقدیم و تأخیر زمانی تجربه است، وگرنه تمایز اساسی میان پیامبر و دیگران نیست، و وحی نیز خصوصیت ویژه‏ای برای پیامبران به شمار نمی‏آید، زیرا همه صاحبان تجربه دینی، دارنده وحی‏اند. اما سوال این است که این سخن چگونه می‏تواند با اعتقاد به ختم وحی برای یک مسلمان مورد اذعان باشد؟
سوم آن که، براساس این نظر، وحی پیامبر اسلام یعنی قرآن، نسبت به مشرکان معاند چون ابولهب و ابوجهل و... که قرآن در وجود آنان اثر نگذاشت و افق‏گشایی نکرد، حقیقتاً وحی نبود، و نسبت به سلمان و ابوذر و موءمنان چون اثرگذار بود حقیقتاً وحی بود، یعنی قرآن هم واقعاً وحی بود و هم واقعاً وحی نبود! این در حالی است که بیان قرآن برای همه مردم و راهنمای آنها است، اما موءمنان از نور آن بهره می‏برند و دیگران خود را محروم می‏سازند.
چهارم آن که، از دست‏آوردهای این مقال آن است که سخنان همه راهبان، مرتاضان، قدیسان، در صورتی که اثر مثبت و تحول خوش وجودی بیافریند، عین وحی است. لکن آیا این سخن پذیرفتنی است؟
حاصل سخن آن که برابر آن چه گفته شد، راه عقلی و راه نقلی، و استفاده از مدلولات بین خود قرآن و نیز سنت محرز از معصوم(ع)، اساسی‏ترین راهها و ابزارهای اجتهاد در این موضوع‏اند که از طریق آنها می‏توان زبان قرآن و طریقه فهم آن را کشف نمود.

پی‏نوشت‏ها:

1 - آداب الصلاة، ص193، 203.
2 - المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص 74.
3 - المیزان فی تفسیر القران، ج17، ص398.
4 - آشنایی با قرآن، ج1 و 2، ص35 - 33.
5 - المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص74.
6 - همان، ج20، ص61.
7 - ر.ک: المیزان، ج20، ص261.
8 - ابوزید، نقدالخطاب الدینی، ص206؛ مفهوم النص، 24، 93، 95.
9 - ابوزید، مفهوم‏النص، ص23، 24.
10 - سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص35.
11 - سروش، عبدالکریم، مجله فراراه، شماره1، ص10.
12 - سروش، عبدالکریم، فربه‏تر از ایدئولوژی، ص58.
13 - مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص105، 106.
14 - مجتهد شبستری، همان، ص269.
15 - مجتهد شبستری، همان، ص 328-323.

مقالات مشابه

ارزیابی نظریه زبان‌شناختی نصر حامد ابوزید درباره قرآن

نام نشریهپژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمدباقر عامری‌نیا, عباسعلی فراهتی

چیستی،چرایی و چگونگی زبان قرآن

نام نشریهپژوهش نامه قرآن و حدیث

نام نویسندهاسمر جعفری, لامحسین اعرابی

نقد دیدگاه‌ «محمد آرکون» درباره زبان قرآن

نام نشریهقرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهابراهیم رضایی آدریانی

تبیین تحلیل رابطه متن و مخاطب در پیام‌های قرآن

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه ذاکری, حسین بخشعلی سلطانی

گونه شناسی مفاهیم قرآن و قلمرو فهم عرفی

نام نشریهذهن

نام نویسندهعلیرضا قائمی‌‎نیا, ابوالقاسم علیدوست, محمدحسین رفیعی

علامه طباطبایی و زبان نمادین و انشایی در قرآن

نام نشریهپژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمد محمدرضایی, ناصر محمدی, سیدعلی علم الهدی, مریم شریف‌پور

سه نظریه درباره زبان دین و شش مفسر قرآن

نام نشریهفلسفه دین

نام نویسندهمیرسعید موسوی کریمی, حمیده طهرانی حائری